خاطرات| شهیدی که از خدا فقط گمنامی خواست
به گزارش نوید شاهد همدان، شهر مریانج از گذشته های دور به شهری ولایتمداران و انقلابی ها مشهور بوده است به طوری که در دوران دفاع مقدس 9 هزار نفر جمعیت داشته که از این تعداد 153 شهید و هزار و 500 ایثارگر را به نظام و انقلاب تقدیم کرده است.
از نظر تعداد شهدا نسبت
به جمعیت، شهر مریانج رتبه دوم یا سوم کشور را به خود اختصاص داده است به طوری که در
کل کشور به ازای هر 200 نفر یک شهید و در استان همدان به ازای هر 120 نفر یک شهید
تقدیم انقلاب شده است اما در مریانج به ازای هر 60 نفر یک شهید وجود دارد.
تعداد 8 سردار شهید دفاع مقدس به نامهای "حبیبالله مظاهری"،
"علیرضا حاجیبابایی"، "هادی فضلی"، "اکبر یارمحمدی"،
"اسماعیل شکریموحد"، "عباس فرجی"، "علیرضا دهقانی"
و "حمیدرضا یکنآبادی" از اهل مریانج بودهاند، همچنین این شهر شهید
پرور 8 شهید جاویدالاثر و 8 خانواده منتظر دارد.
حمیدرضا محمدی، پسرعمه شهید "محسن خان محمدی" از
شهدای جاویدالاثر شهر مریانج در گفتگو با نوید شاهد همدان درباره اخلاص و رفتار
شهید محسن خان محمدی می گوید.
محسن در سال 1342 در خانواده ای مذهبی و در شهر مریانج متولد
شد و از همان دوران کودکی بسیار باهوش بوده و مطالعات زیادی داشت.
محسن جوان بسیار فعالی بود، که دوستان زیادی داشت و با همه
اهالی محل و خانواده ارتباط خوبی داشت، در یکی از شب های زمستان در منزل ایشان
بودم، آن زمان دوران حکومت "بنی صدر" نخست وزیر وقت بود و تا آن زمان
خیانت های این فرد علنی نشده بود، به ناگاه دیدیم که درب منزل به شدت کوبیده می
شود که دیدیم یکی از دوستان محسن سراسیمه و شتابان از پدر شهید می خواهد که به
سرعت به دنبالش برود، وقتی که همراه دوست محسن سراغش رفتیم دیدم که محسن در پشت
بام های منازل که آن زمان به هم چسبیده و منسجم بود، می دود و شعار "مرگ بر
بنی صدر" سر می دهد. در زمان که اوج قدرت بنی صدر بود، این شعار تبعات بسیاری
دربرداشت، از این رو پدر محسن فریاد می زد که محسن چه کاری میکنی؟ و وی در پاسخ
پدر گفت که شما نمی دانید این مرد چه فرد جنایتکاری است و مردم را در جبهه ها به
خاک و خون کشیده است و پدر با اصرار و التماس وی را به منزل برد و بعد از مدتی
جنایت های بنی صدر افشا شد.
محسن جوانی با سواد و اهل مطالعه بود که با وجود سن کم
بسیار شجاع و نترس بود که در آن بحبوحه تشخیص می داد که با کمترین امکانات، می تواند
روی پشت بام ها فریاد بزند و مردم را با خیانت های بنی صدر آگاه کند.
محسن همواره در دوران جنگ می گفت که همیشه از خدا و به حق
حضرت زهرا(س) خواسته ام تا جنازه ام پیدا نشود تا برای مردم در تشییع جنازه ام زحمتی
پیش نیاید که در نهایت به آرزویش رسید و هرگز پیکر مطهرش به منزل بازنگشت.
روز اعزام محسن به جبهه را خوب به یاد دارم که در اردیبهشت ماه
1361 قبل از عملیات "رمضان" در صندلی جلوی مینی بوس نشسته بود و همراه با
شهیدان "حاج بابابی"، "حبیب مظاهری"، "قوام پور"، "صفرعلی
مظاهری"، "باقر بیدآبادی" و "محمدمهدی لطفی" به مناطق
عملیاتی اعزام و در عملیات رمضان در 24 تیرماه همان سال در بصره به شهادت رسیدند.
از مینی بوسی که جوانان مریانجی را به عملیات رمضان اعزام
کرد، پیکر شهیدان "محسن خان محمدی"، "حبیب مظاهری"، "قوام
پور" و "صفرعلی مظاهری" هرگز بازنگشت.
همزمان با این اتفاق بمباران نمازجمعه همدان انجام، و پدر خودم نیز در آنجا به شهادت رسید که مراسم ختم شهدای نمازجمعه با شهدای عملیات رمضان همزمان شد.